دنیایی از احساس
قو
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی بر آنند که این مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد آن جا بمیرد
شب مرگ از بیم آن جا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش واکن
که می خواهد این وی زیبا بمیرد
از نبردی سخت باز می گردم
با چشمانی خسته ، که دنیا را دیده است ،بی هیچ دگرگونی
اما خنده ات که رها می شود
و پرواز کنان در اسمان مرا می جوید
تمامی درهای زندگی را به رویم می گشاید
عشق من ،خنده ی تو
در تاریک ترین لحظه ها می شکفد
و اگر دیدی به ناگاه
خون من بر سنگ فرش جاریست
بخند زیرا خنده تو برای دستان من
شمشیری است آخته
نان را
هوا را
روشنی را
بهار را
از من بگیر
اما خنده ات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم
**** پابلو نردوا ***
آمدی جانم به قربانت ،ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگ دل این زود تر می خواستی حالا چرا ؟
عمر مارا مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان تو ام ،فردا چرا ؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
این قدر با بخت خواب آلود لالا چرا ؟
آسمان چون شمع مشتاقان پریشان می کند .
در شگفتم من نمی پاشد زهم دنیا چرا ؟
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
این سفر راه قیامت می روی تنها چرا؟
بی مونس و تنها چرا؟
تنها چرا ؟حالا چرا؟
ادامه مطلب
بخوان ما را
بخوان ما را ،منم پروردگارت
خالقت از ذره ای نا چیز،
صدایم کن مرا،آموزگار قادر خود را !
قلم را ،علم را ،من هدیه ات کردم .
بخوان ما را منم معشوق زیبایت
منم نزدیک تر از تو به تو ،
اینک صدایم کن ،رها کن غیر ما را،
سوی ما باز آ!
منم پروردگار پاک بی همتا ،
ادامه مطلب
سلام
من امدم با یه سری شعر کوتاه .امیدوارم لذت ببرید .
ببخشید اگه جملاتی که خودم به کار می برم هنوز حرفه ای و ادبیاتی نیست.دارم سعی می کنم بهتر و ادبیاتی تر و با احساس تر بنویسم .چند سال پیش تو زمینه انشا حرف نداشتم اما چند سال که انشا ننوشتم یادم رفته.
بعضی از این شعر ها کامل نیست می بخشید .چون من کتاملشو ندارم.اما اگه دوست داشتید کاملشو بخوانید به من اطلاع بدهیدمن پیدا می کنم.
حسرت نبرم به خواب ان مرداب
کارام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است
****محمد رضا شفیعی کدکنی****
میان آفتاب های همیشه
زیبایی تو لنگری است
نگاهت شکست ستمگریست
و چشمانت با من گفتند
که فردا روز دیگری است
****احمد شاملو ***
شباهنگام، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه ،من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم
**** نیما یوشیج ****
آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
***** هوشنگ ابتهاج ***
جای مهتاب به تاریکی شب هام تو بتاب
من فدای تو
به جای همه گل ها تو بخند
****فریدون مشیری ***
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود
****سهراب سپهری ****
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
باز کن پنچره را
من تو را خواهم برد ب سر رود خروشان حیات
اب این رود به سر چشمه نمی گردد باز
بهتر آن است که غفلت نکنیم از اغاز
ادامه مطلب
شکوفه اشک
وفا نکردی و کردم،جفا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم ،بریدی و نبریدم
اگر زخلق ،ملامت و گر زکرده،ندامت کشیدم از تو کشیدم ،شنیدم از تو شنیدم
کی ام ؟شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب زچشم ناله شکفتم ،به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد ،به شادی همه عالم چرا که از همه عالم ،محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی ،مگر به روز سیاهم چو بخت جلوه نکردی ،مگر زموی سپیدم
به جز وفا و عنایت ،نماند در همه عالم ندامتی که نبردم،ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی،چنین که بار غم دل زدست شکوه گرفتم ،به دوش ناله کشیدم
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی چو گرد در قدم او ،دویدم و نرسیدم
به روی بخت زدیده ،ز چهر عمر به گرون گهی چو اشک نشستم ،گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم،به سر نبردی و بردم ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم
*******مهرداد اوستا ******
ادامه مطلب
Design By : Pichak |